ورود پر سر و صدای شاخهای اینستاگرام به سینما و تلویزیون
تاریخ انتشار: ۶ مرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۷۶۶۳۷۲
در یک سال گذشته شاهد حضور پررنگ اینفلوئنسرها و چهرههای اینستاگرامی در تلویزیون و حتی سینما بودهایم و این موضوع همچنان ادامه دارد.
خراسان نوشت: جدیدترین چهره مشهور فضای مجازی که وارد سینما شده و قصد دارد کارش را با فیلم سازی شروع کند، محمدامین کریمپور است. شنبهشب خبری درباره فیلم نامههایی که مجوز ساخت گرفتند منتشر شد و نام او به عنوان کارگردان فیلمی به نام «حکم تجدید نظر» در کنار دیگر سینماگران دیده میشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اولین اینفلوئنسری که کارگردان شد
محمدامین کریمپور در اینستاگرام ویدئوهای طنز منتشر میکند و به واسطه این ویدئوها شناخته میشود. او تا به حال به عنوان مهمان در بعضی از برنامهها مانند «من و شما»، «ایرانیوم» و ویژهبرنامه «بوی عیدی» در قاب تلویزیون دیده شده است. تنها سابقه او در بازیگری نیز مربوط به بازی در فیلم ویدئویی «سرکوفت» به کارگردانی کریم رجبی میرسد که سال ۹۷ در فضای مجازی منتشر شد. ژانر این فیلم کمدی بود و محمد معماریان که او هم یکی از اینفلوئنسرهای اینستاگرام است، در آن بازی کرده بود. کریمپور که پیشتر به پشتوانه تعداد بسیار زیاد دنبالکنندگان خود در اینستاگرام به تلویزیون راه یافته بود، اکنون قرار است اولین فیلم خود را جلوی دوربین ببرد.
اینفلوئنسرها در سینما
علاوه بر محمدامین کریمپور چهرههای دیگری هستند که تعداد زیاد دنبالکنندگان صفحه اینستاگرامشان، سکوی پرتاب مهمی برای ورود آنها به سینما و عرصه بازیگری شده بود. یکی از این افراد سهیل مستجابیان است که به بهانه دابسمشهای بامزهای که در صفحه شخصیاش منتشر کرده، شناخته شده و دنبالکنندههای زیادی پیدا کرده است. او سال ۹۷ در فیلم «بیحسی موضعی» ساخته حسین مهکام و به تهیهکنندگی حبیب رضایی ایفای نقش کرد و اولین حضور در سینما را تجربه کرد. این فیلم هنوز اکران نشده و پارسا پیروزفر، باران کوثری، حسن معجونی و حبیب رضایی بازیگران این فیلم هستند.
محمد قادری معروف به «ممد لمینت» دیگر چهرهای است که به واسطه شهرت در اینستاگرام در فیلم کمدی «رحمان ۱۴۰۰» ساخته منوچهر هادی، دیده شد. البته او در این فیلم حضور بسیار کوتاهی داشت، اما برای جلب توجه مخاطب به فیلم از حضور او استفاده شده بود. محمد قادری برخلاف دیگر چهرههایی که وارد سینما و تلویزیون شدهاند، حتی تولید محتوا هم نداشت و تنها به دلیل حواشی و ظاهرش در اینستاگرام مشهور بود.
دانیال خیرخواه نیز تازهترین چهرهای است که به بهانه دابسمشهای جالبش در اینستاگرام طرفداران زیادی دارد و قرار است در فیلم «شب، داخلی، دیوار» اثر برادران جلیلوند بازی کند و با ستارههایی مانند نوید محمدزاده و امیر آقایی همبازی شود. البته او نیز مانند سهیل مستجابیان سابقه بازی در تئاتر دارد و استفاده خوبی که در ویدئوهای خلاقانهاش از میمیک صورت خود میکند، نشان از توانایی او در بازیگری دارد.
اینفلوئنسرها در تلویزیون
جواد خواجوی و علی صبوری که در ماههای گذشته با سریالهایی مانند «سرباز» و «آخر خط» در تلویزیون دیده شدند، در فضای مجازی چهرههای پرمخاطبی هستند و تعداد دنبالکنندگان آنها میلیونی است. جواد خواجوی در اینستاگرام، به دلیل ویدئوهای کوتاهی که با دوبله و لهجه مشهدی منتشر میکند شناخته میشود. او ماه رمضان امسال با سریال «سرباز» در مقام بازیگر در تلویزیون دیده شد و اکنون به عنوان یکی از اعضای اتاق فکر برنامه «امشو» فعالیت میکند.
علی صبوری پیش از «آخر خط» با «خندانندهشو» در شبکه نسیم به شهرت رسید و این شهرت باعث شد تعداد دنبالکنندگان او در اینستاگرام بیشتر و بیشتر شود. او در فضای مجازی ویدئوهای طنز تولید میکرد و پس از «خندوانه» به تازگی با سریال «آخر خط» در تلویزیون دیده شد.
سکوی پرتاب چهرهها
جز محمد قادری و علی صبوری، دیگر افرادی که نام بردیم مانند سهیل مستجابیان، دانیال خیرخواه و جواد خواجوی، سابقه بازی در تئاتر دارند که امتیاز مثبتی برای آنهاست، اما اگر این افراد در فضای مجازی فعال نبودند و دنبالکنندگان چندصد هزار نفری یا میلیونی نداشتند، نمیتوانستند در اولین تجربه حضور در سینما یا تلویزیون با کارگردانهای باسابقه و شناختهشده همکاری کنند و بعید بود که فقط به دلیل سابقه فعالیت در تئاتر، برای بازی در فیلم و سریالها انتخاب شوند، همان طور که تا پیش از شهرت در فضای مجازی نتوانسته بودند به سینما و تلویزیون راه یابند.
نمیتوان منکر این موضوع شد که شهرت آنها در فضای مجازی تاثیر زیادی در ورود به عرصه بازیگری داشته است. بسیاری از بازیگران بااستعداد تئاتر، کارگردانان فیلمهای کوتاه یا مستند، به دلیل این که «چهره» نیستند و اسم و رسمی در فضای مجازی ندارند باید سالها انتظار بکشند تا شاید بتوانند وارد سینما یا تلویزیون شوند، اما اینفلوئنسرها به پشتوانه چند صدهزار دنبالکننده و شهرتی که دارند، به راحتی وارد این حوزه میشوند و در سینما و تلویزیون فعالیت میکنند.
آغوش باز به روی اینفلوئنسرها
ظاهرا حضور بعضی اینفلوئنسرها در تعدادی از آثار سینما و تلویزیون، بهانهای شده برای پر کردن خلأ قصه خوب، خلاقیت و ایدههای تازه. برنامههای تلویزیونی از حضور آنها به عنوان مجری یا مهمان استفاده میکنند تا توجه مخاطبان را جلب کنند و در فضای مجازی وایرال شوند، فیلمهای سینمایی برای تضمین بخشی از موفقیت فیلم در گیشه سراغ چهرههای مشهور در فضای مجازی میروند تا اثرشان دیده و تبلیغ شود یا در زمان اکران به فروش خوبی دست یابند، بنابراین از حضور آنها در تلویزیون و سینما استقبال خوبی میشود.
ناکامی چهرهها در موفقیت آثار
تعداد بینندگان سریال «سرباز» و «آخر خط» و استقبال کم مخاطبان از این آثار نشان میدهد که صرف حضور چهرههای مشهور فضای مجازی در یک اثر نمیتواند موفقیت آن را تضمین کند. تجربه این دو سریال نشان داد اگر فردی در اینستاگرام چهره پر مخاطبی باشد، لزوما نمیتواند تعدادی از دنبالکنندههایش را پای تلویزیون بکشاند و به این واسطه حضور موفقی در تلویزیون داشته باشد. مثلا کاربران فضای مجازی علی صبوری را به دلیل محتوای طنزی که به اشتراک میگذارد، دنبال میکنند، اما آمار ۱۹ درصدی بینندگان سریال میگوید تعداد زیادی از دنبالکنندههای او مخاطب سریال طنز «آخر خط» نبودهاند، بنابراین حضور چهرههای اینستاگرامی در سینما و تلویزیون موفق نبوده است.
منبع: فرارو
کلیدواژه: اینفلوئنسرها اینستاگرام سینما تلویزیون سینما و تلویزیون تلویزیون دیده شد اینفلوئنسر ها دنبال کنندگان فضای مجازی دنبال کننده وارد سینما علی صبوری کریم پور ویدئو ها چهره ها آخر خط
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۷۶۶۳۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سینما بدون چهره کارگر ایرانی
این سوال مطرح است چرا از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصابهای سراسری به راه انداختند، داستانی ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمبارانهای دشمن ایستادگی کردند و اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمیبینیم؟ - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، روز جهانی کارگر، روز ارزشگذاری و احترام به تلاش گروه فعال، زحمتکش و ارجمندی از بدنه اجتماع است که در صف مقدم تلاش برای حفظ استقلال اقتصادی کشور قرار دارند. کارگران، در هر صنف و رشتهای چه کارگران صنعتی، چه خدماتی و... تنها برای خود و تأمین معاششان فعالیت نمیکنند، بلکه تلاش آنها در نگاهی بزرگتر و کلیتر، برای همه جامعه است، آنها هستند که نبض اصلی تولید کشور را در دست دارند و بدون تلاش پیگیر و همواره آنان، نمیتوان به شعارهایی از جنس جهش تولید دست یافت.
خارج شدن تولید از رکود و ارتقای آن نیازمند اجراییشدن مجموعهای از بایستههاست. بخشی از این بایستهها، البته اقتصادی و مدیریتی است. مسئولان باید برای مهار تورم و افزایش ارزش پول ملی تمهیداتی بیندیشند و در خصوصیسازی و واگذاری مراکز اقتصادی و کارخانهها به شکلی عمل کنند که حقوق کارگران، ضایع نشود. با همه اینها، همه چیز اقتصادی نیست. بخش مهمی از این مسأله، فرهنگی هم هست. ممکن است بگویید حقوق عقب افتاده کارگر را چه به فرهنگ؟! مسأله اینجاست که اگر فرهنگ تولید و تولیدگرایی، در سرزمین ما بهخوبی ریشه کند، تولید و فعالان این بخش ارزش واقعی خود را خواهند یافت و تصویر کلی جامعه به سمتی خواهد رفت که یک تلاشگر در یک کارخانه، یک کارگر دلسوز و حرفهای و یک کارفرمای حقگزار را به چشم سربازانی در میدان پیشرفت ملی خواهند دید و این گونه است که دیگر بهراحتی نمیشود حقوق کارگر را به عقب انداخت و حقشان را خورد. بخشی از این فرهنگسازی را باید هنرمندان کشور بهدست بگیرند.
احتیاط در گفتن از کارگران
واقعیت این است که ادبیات کارگری در کشور ما دارای پیشینهای قابل بررسی است. آثار نویسندگانی چون احمد محمود، علیاشرف درویشیان و محمدعلی گودینی در این زمینه ارزشهای ادبی و هنری دارد اما این شاخه از ادبیات داستانی ما خیلی زود زیر سایه ادبیات داستانی زبانگرا و نیز داستانهای آپارتمانی رنگ باخت. از سوی دیگر سینمای ایران از همان نخست، چنان دور از فضای واقعی اجتماع بود که در پیش از انقلاب، کلاه مخملیها در آن، چهره پررنگ بودند و در بعد از انقلاب هم بعد از چندین سال دوباره سینمای ما به گنده لاتهای قمهکش رجوع کرده است. در چنین سینمایی همیشه کارگر، نادیده گرفته شده است؛ البته از این مسأله هم نباید گذشت که بخشی از نادیده گرفتن فضاهای کار و کارگری در سینما و ادبیات ایران، کژکارکرد ادبیات مارکسیستی است. ادبیات و هنر چپ که تحت تأثیر ادعاهای مارکسیسم، خود را ناجی کارگران و زمینهساز ظهور انقلابهای کارگری محتوم در جهان میدانست، تا توانست از نام کارگر استفاده کرد. اینکه کارگران در جوامع کمونیستی همچنان همان موجودات استثمار شده پیشین بودند، بدون اینکه امیدی به آزادی بیان و رفاه اجتماعی داشته باشند. سینماگران و ادیبان ایرانی از بیم اینکه به مارکسیسم متهم شوند، در نزدیکشدن به مسأله کارگران با احتیاط بسیار عمل کردند.
کارگر در سینمای ایران، بیچهره است
در سینمای بعد از انقلاب، با وجود اینکه کارگران خود از قشرهایی بودند که از نخست، همدل و همپای انقلاب بودند و در دوران سخت مبارزه با پیوستن به اعتصابات سراسری در فلج کردن نظام شاهنشاهی نقشی پیشرو داشتند، این کماعتنایی به کارگران ادامه داشت. شاید با قدرت گرفتن چپهای اسلامی در دورههایی از حیات جمهوری اسلامی، انتظار این بود که ادبیات و فرهنگ کارگری جانی بگیرد اما در همین دورهها هم تکنوکراتهای راستگرا بخش مهمی از قدرت را بهدست گرفتند و فرهنگ و هنر در دوران استیلای آنان بیشتر به سمت فضایی رفت که آنان بهدنبال آن بودند، فضایی که در آن تولید و کارگر و چیزهایی از این دست اولویتی نداشتند. نتیجه این غفلت طولانی در پرداختن به کارگران در سینمای ایران، این شده است که در سینمای ایران ما قهرمان یا چهره برجستهای که کارگر باشد، نداریم. کارگران در سینمای ایران نهفقط مورد توجه نبودهاند، اصولا بیچهرهاند. همین الان اگر بخواهید چهرههای سینمایی برجسته در حوزههای مختلف را در ذهن مجسم کنید، نمونههایی به ذهنتان میآید. مثلا چند کارمند شاخص، پزشک شاخص، نظامی شاخص و... اما یک شخصیت سینمایی شاخص که کارگر باشد به ذهن نمیآید. کارگران در سینما همیشه حاشیه بودهاند و به همین دلیل برجسته نشدهاند و تصویری از آنها در ذهن نمانده است.
کارگری که هست، کارگری که دیده میشود
فهرستی از فیلمهایی را که شخصیت اصلی آنها کارگر بوده است، مرور کنیم: «جنگ جهانی سوم» هومن سیدی،«روسری آبی»، «زیر پوست شهر» و «قصهها» رخشان بنیاعتماد، «اینجا بدون من» بهرام توکلی، «کارگر ساده نیازمندیم» و «زندگی جای دیگری است» منوچهر هادی، «زندگی ادامه دارد» عباس کیارستمی، «بادکنک سفید» جعفر پناهی، «جمعه» حسن یکتاپناه، «زمانی برای مستی اسبها» بهمن قبادی، «آبادانیها» کیانوش عیاری، «دان» ابوالفضل جلیلی، «آتشکار» و «خواب تلخ» محسن امیریوسفی، «چندکیلو خرما برای مراسم تدفین» سامان سالور، «چند میگیری گریه کنی» شاهد احمدلو، «چهارشنبهسوری» و«جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی، «باد در علفزار میپیچد» خسرو معصومی، «تنها دوبار زندگی میکنیم» بهنام بهزادی، «محیا» اکبر خواجویی، «هیچ»، «استراحت مطلق» و «بیست» رضا کاهانی، «کیفر» حسن فتحی، «دیگری» مهدی رحمانی، «لطفا مزاحم نشوید» محسن عبدالوهاب، «آقا یوسف» علی رفیعی، «آلزایمر» احمدرضا معتمدی، «شیفت شب» و «سوت پایان» نیکی کریمی، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمیکیا، «مرگ کسب و کار من است»، «مردی که اسب شد» و «همه چیز برای فروش» امیرحسین ثقفی، «جیببر خیابان جنوبی» سیاوش اسعدی، «حوض نقاشی» مازیار میری، «چندمتر مکعب عشق» جمشید محمودی، «ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه» ابراهیم ابراهیمیان، «انتهای خیابان هشتم» علیرضا امینی، «پنجستاره» مهشید افشارزاده، «خداحافظی طولانی» فرزاد موتمن، «چهارشنبه 19 اردیبهشت» وحید جلیلوند، «ابد و یک روز» و «برادران لیلا» سعید روستایی، «سینما نیمکت» محمدرضا رحمانیان، «برادرم خسرو» احسان بیگری، «به یک کارگر ساده نیازمندیم» پدرام کرمی و... .
معادلسازی کارگر و فقر
در اغلب این فیلمها، کارگران موضوع فیلم شدهاند تا وضعیت اقتصادی وخیم، شوربختی و بیپولیشان بهتصویر درآید. در بیشتر فیلمهای سینمای ایران، کارگری و فقر معادل هم قرار گرفتهاند و در نتیجه این فقر است که آنها گاه دست به کارهایی میزنند که برایشان دردسرساز است. کارگر در بیشتر فیلمهای ایرانی، بهخاطر شرافتش در انجام دقیق و درست کارش با وجود کم بودن حقوق و مزایایش تصویر نشده است. البته که وضعیت اقتصادی بسیاری از کارگران ما قابل قبول نیست اما اگر سینمای ایران چشمش را روی این قشر شریف بهتر میگشود، سوژههای تازه و جذابی در زندگی همین قشر میدید.
چرا این کارگران را ندیدید؟
این سؤال مطرح است که چرا داستانی از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصابهای سراسری را به راه انداختند، ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمبارانهای دشمن ایستادگی کردند اما اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمیبینیم؟ (نیاز به توضیح نیست که فیلمهایی مانند پالایشگاه را دچار ضعف مفرطند، محسوب نکردهایم)، کارگرانی که با هوشمندی و خلاقیت، دستگاههای از رده خارج را نوسازی کردند یا با اختراعات و ابتکارات خود، به افزایش بهرهوری و رشد اقتصادی کشور کمک کردند، ارزش توجه نداشتند؟ سینمای ایران باید این غفلت تاریخی را جبران کند و دوباره در تعریف و توجه خود از جامعه کارگری تجدیدنظر کند.
مسیری که برگشت
سینمای انقلاب اسلامی در سالهای نخست حرکت خود، چشم بینایی درباره قشرهای مختلف اجتماعی داشت و با شکار داستانهایی از دل جامعه،سعی میکردچتری فراگیربرای همه اقشاراجتماعی داشته باشد.این امر از یک سو به وسعت نگاه و اطلاعات فیلمسازان برمیگشت و از دیگر سو به شرایط اجتماعی که درآن سهیم بودن همه اقشار واصناف برای سرپا نگه داشتن کشور در گرماگرم نبردی سخت و جنگی تحمیلی مشخص بود.ساخت فیلمهایی همچون «شیلات» به کارگردانی رضا میرلوحی و نویسندگی محمد بلیش مازندارانی، محصول سال 1362 با بازی ماندگارزنده یاد داوودرشیدی درباره کارگران شیلات وهمچنین«ترن» به نویسندگی و کارگردانی امیر قویدل محصول سال1366بابازی فرامرز قریبیان وخسرو شکیبایی درباره کارگران خط آهن، نمونههایی از این دست فیلمهاست. هردو فیلم که با وجود گذشت چهار دهه از ساختشان هر دو دیدنی و سرپاست، به نقش مستقیم و مهم کارگران در انقلاب توجه دارند، فیلمهایی که همچنان هم به لحاظ قصه وکشش داستانی مخاطبان رابه دنبال خود میکشانند، هم داستانهایی کاملا ایرانی وبومی دارند وهم البته به نقش مهم وسازنده کارگران گمنامی میپردازند که درمسیرپیشبرد اهداف انقلاب مؤثر بودهاند. این مسیر درسالهای دهه70، ادامه نیافت وسینمای ایران به مسیری دیگر افتاد وفیلمهایی چون ترن و شیلات، فقط در خاطره تصویری مردم ما قرار دارند.
منبع: جامجم آنلاین
انتهای پیام/